جلو پلو

نمک رفته است و پلو آمده
شکمها یکایک جلو آمده

جلوتر جلوتر جلوتر بیا
ببر نان و با ما پلوتر بیا

بشو با کبابت پلو در پلو
جلوتر بیا و جلوتر جلو

هر آنکس که خیکش بیاید جلو
یقین دان که خورده است دیشب پلو

برو از مقام پلو یاد کن
جلوی خودت را خود آباد کن

هر آنکس برایت پلو می کشد
خودش هم در آخر جلو می کشد

تو با دیس مردم پلوتر بیا
نرو پس عزیزم جلوتر بیا

هزاران خطر در نهاد پلوست
عقب را رها کن که دنیا جلوست

چو سکته نشسته به دام پلو
شما را عقب داد خود را جلو

جهان دیس او را پلوتر کشید
تو پس رفتی و او جلوتر کشید

همان شخص خیکش جلو در جلوست
که خدمت برایش پلو در پلوست

برو نان خشکم! پلو آمده
همه چیز ایشان جلو آمده

بترکد زمانی توان پلو
جنیفر که از پشت، ایشان جلو

شکمدان مسوول وقف پلوست
فشار همه خادمان از جلوست

برو زیپ خود را کمی ناز کن
لباس خودت را خودت باز کن 

اگر دوست داری پلوباز باش
به هنگام خدمت جلو باز باش

گربه داشتن

📖🖌

جای دوچرخه، جای پدر گربه داشتم
پرسیدی از جهان چه خبر؟... گربه داشتم

در بچگی که میل به غیبت نداشتم
من جای بحث و  نقطه نظر گربه داشتم

یک گاو شیر می دهد و یک درخت سیب
بفروش_شیر و سیب و بخر_گربه داشتم

مربع_مربع_مربع

این دوستهای من همه از سم مضرترند
 ای سود! کاش جای ضرر گربه داشتم

جولان به هیچ وجه نمی داد موش غم
در پیچ و تاب خانه اگر گربه داشتم

یک عمر شعر گفتم و دست ِ دلم تهی ست
ای کاش جای شعر و هنر گربه داشتم

عمه فهیمه، خاله منیژه، عمو مجید
ای کاش جای هر سه نفر گربه داشتم

مادر برام خواب ِ دوتا بچه دیده است
من خواب دیده ام چقدَر گربه داشتم

ای کاش جای این همه مهمان ِ مرغ خور
اندازه دو سیخ جگر گربه داشتم

#ایواخانوم 

🌺
🍃🌺

رافض

دیشب که اسب خواب را پرواز دادم
رفتم سوار خر شدم هی گاز دادم

در تشت بی همسایگی هی رخت شستم
رخت خودم را با خیال تخت شستم

در پای خار تشنه هرشب شاش کردم
انگشت خود را تا ته خشخاش کردم

 

فحشی به خود وقتی که بودم مست دادم
روی پل دل با حقیقت دست دادم

خوردم اگر گاو زیادی گاو خوردم
گاوی که گه بودست را با واو خوردم

هرشب به یمن شادخواری مست بودم
با دشمن جان خودم همدست بودم

خود را میان دزدها احساس کردم
ترم خودم را با تقلب پاس کردم


هی قیمه های تازه را با ماست خوردم
کج هی نشستم گرچه که یکراست خوردم

موی خودم را محض مردم رنگ کردم
شلوار خود را هی گشاد و تنگ کردم

یک عمر در دنیا پی احساس بودم
دنبال کشف نکته های خاص بودم

با دشمن خود شیش و با دل هشت بودم
یک وقت مشهد گاهگاهی رشت بودم

پولی اگر دستم میامد جیغ می زد
من را خدا هم روز و شب هی تیغ می زد

تا آخر عمرم پی الگانس بودم
از روز اول فطرتا بدشانس بودم

زردی گرفتم روز اول بخش نوزاد
لیلی منم عاشق شدم اما به فرهاد

حتی شبانگاه زفاف اسهال بودم
روز طلاقم واقعا خوشحال بودم

رفتم کنار رود کارون جنگ کردم
ریش جهان را توی خونم رنگ کردم

جانباز بودم بستری در بخش خلها
موجی شدم در رود نه، در کوه و صحرا

پیروز شد سایپا و من بازنده بودم
پیکان من مال تو ، من راننده بودم

در شعرهایم روز و شب از غم نوشتم
شادی اگر کم بود من هم کم نوشتم

دنیا جهنم بود و آن دنیا بهشت است
مشق شب من را خدا تنها نوشته است

این لاک را مادر گرفته، لاک من نیست
قبر مرا بابا خریده ، خاک من نیست

من لحظه های خویش را در شعر گفتم
این لحظه ها شعری نبود و معر گفتم

دیشب که  شیر زندگی را ماست کردم
هرکار زشتی را دلم می خواست کردم

بینی و بین الله من عاقل نبودم
من بین خورشید و شما حایل نبودم

این زندگی ۶۳ سال از عمر من بود
چشم و فروج و سینه و قلب و دهن بود

من شیعه ام اما به من گفتند رافض
گفتم بگو، بدتر بگو، فعلا خدافظ


#ایواخانوم 

🌺
🍃🌺